هیچوقت اهل کتاب خوندن نبودم. به جز یکی دوتا کتاب تا حالا هیچ کتابی رو تا تهش نخوندم. مجله چرا، مجلات زیادی رو تموم کردم اما کتاب نه! این کتاب «بچۀ هالیوود...» رو اخیرا خریدم و دلم میخواد صدبار از اول تا تهش بخونم. بعضی از بخش هایش را چندبار خوندم. بعضی جاهاش واقعا کیف کردم. ترجمه کتاب کار پرویز دوائی ـه و بسیار دلچسب و روان هست. پرویز دوائی قدیما درباره فیلم ها می نوشته و یه عشق فیلم به تمام معناست. اوایل دهه 50 شمسی به شهر پراگ پایتخت کشور چک سفر کرده و هنوز اونجا زندگی میکنه. از الان دلم میخواد کتاب هایی که ایشون مولف شون بوده رو هم بخونم. خلاصه خوندن «بچۀ هالیوود» شدیدا توصیه میشه!
متن پشت جلد کتاب از قول مترجم:
...ترجمۀ کتابی به اسم اصلی Growing up in Hollywood که رابرت پریش نوشته،
که رابرت پریش از بچگی در هالیوود بزرگ شده، که از بچگی توی فیلم ها بازی
می کرده، که بعدا شده مونتور فیلم، و بعدا شده کارگردان فیلم، با فیلم هائی
مثل دشت ارغوانی، آتش زیرین، فریادکن خطر، سرزمین شگفتی انگیز، به شیوۀ
فرانسوی و اینها.
کتابی که به قولی "بهترین دفتر خاطراتی که راجع به
شهر سینما نوشته شده" (لوس آنجلس تایمز)، "اثری روشنگر و لذت بخش" (ایروین
شا) و "یکی از لذت بخش ترین، فاش کننده ترین و با محبت ترین خاطره ها"
(هالیوود ریپورتر) است.
کتاب سه قسمت است به طور کلی: قسمت اول
مربوط به خردسالی نویسنده است، از هفت سالگی به بعد، شروع اقامت خانواده اش
در هالیوود و شرکت او به عنوان سیاهی لشکر در فیلم ها.
قسمت دوم دوران نوجوانی است، که باز مقداریش مربوط به کار بازیگری اوست، در نقش های ناچیز، و بعد شروع کارش در مونتاژ فیلم.
قسمت سوم خاطرۀ فعالیت های جدی او به عنوان متصدی مونتاژ است، و رسیدن به
بالاترین مقام در این حد (و بردن جایزۀ اسکار) و بعد شروع کارگردانی فیلم.
بارزترین جنبۀ این کتاب شرح برخوردها و همکاری نویسنده است با بعضی از مشاهیر سینما، منجمله چارلی چاپلین، رائول والش، رابرت راسن و جان فورد، که در کتاب جای بیشتری دارد، که جان فورد خود به کلی مقولۀ دیگری است...
پی نوشت: فایل pdf کتاب برای دانلود موجود است اما هرگز لذت خواندن کتاب واقعی و لمس ورق های کاغذ رو با کتابخوانی مجازی عوض نکنید!
- از سایت fardabook میتونید تهیه کنید.
چند ساعت دیگه جام جهانی فوتبال شروع میشه. بهانه ای برای خیلی از مردم جهان برای تماشای مسابقات فوتبال و بهانه ای بزرگ برای خود من که بعد از چهار سال بشینم و درست حسابی چندتا از مسابقات رو به طور کامل ببینم. البته از یورو 2004 به اینور سلسله مسابقات جام ملت های اروپا رو هم دنبال می کنم به اضافه دیدن بعضی مسابقات جام باشگاه های اروپا. از دوران کودکی به مسابقات حساس و جدی جام جهانی علاقه زیادی داشتم. از وقتی یادم میاد فینال جام 1994 و قهرمانی برزیل اولین خاطره موندگار ذهنم از FIFA World Cup بوده و عطشم به فوتبال از جام 98 فرانسه آغاز شد. هم نسل های من به خاطر گل تاریخی و بی همتای خداداد عزیزی در مقدماتی جام 98 به فوتبال بیش از پیش علاقه مند شدند و اصلا همین شوک های انقلابی در هر چیز میتونه به علاقه مندان انرژی ای بده که اون انرژی تا ابد موتور محرک علاقه و وابستگی رو در وجودشون به حرکت دربیاره. فوتبال برای بعضی افراد حکم مرگ و زندگی رو داره و اونقدر عاشقش هستند که هیچ رقابت مهم باشگاهی چه داخلی و چه خارجی را از دست نمی دهند و حتی برای دیدن بازی ها به استادیوم می روند تا از نزدیک شاهد بازی تیم مورد علاقشون باشند. دلیلش رو نمی دونم اما من هیچوقت جزء این گروه نبودم و عشقم به فوتبال هیچوقت زیاد نبوده. اما از جام جهانی 98 به اینور سعی کردم تمام مسابقات مهم یا بعضا معمولی جام های جهانی رو دنبال کنم. از وقتی یادم میاد عاشق تیم ملی برزیل بودم و اساسا فوتبال برزیل دلیل من برای تماشای مسابقات جام جهانی از پشت قاب تلویزیون بوده. امیدوارم امسال بازیکنان تیم برزیل بهتر از 4 سال قبل ظاهر بشن و خاطره تلخ دو جام قبلی رو جبران و پاک کنند. فوتبال برزیل با بازیکنان افسانه ای مثل پله، ببتو، روماریو، دنیلسون، ریوالدو، روبرتو کارلوس، رونالدو و رونالدینیو جایگاه خودش رو در جهان تثبیت کرد و فوتبال خارق العاده و زیبایی که این قهرمانان در تاریخ فوتبال به یادگار گذاشتند سبب شد تا سطح توقع مردم جهان برای همیشه از فوتبال برزیل بالا برود و همیشه خواهان فوتبال زیبا یا به اصطلاح خود طرفداران ژوگو بونیتو باشند. امسال تیم برزیل با وجود بازی در خانه خودشون شانس قهرمانی بیشتری نسبت به جام 2010 آفریقای جنوبی دارند. آیا نیمار می تواند خاطرات حضور افسانه ای رونالدو در تیم ملی برزیل را زنده کند؟ رونالدوای که غول دروازه بانان جهان به نام الیور کان را در جام 2002 کره و ژاپن به زانو درآورد. با بازی های جذابی که نیمار در جام کنفدراسیون ها از خود نشان داد این رویا غیر قابل دسترس نیست. وقتی به گذشته نگاه می کنم و آن بازی نوستالژیک فوتبال 98 و بعدها 99 شرکت کونامی پلی استیشن و اون کلوپ رفتن ها با دوستانم یادم میاد می بینم که یه بازیکن چقدر بزرگ و حرفه ای شد که یک بازی کامپیوتری را مخصوص او ساختند و اونقدر با بی عدالتی قابلیت ها و قدرت، سرعت و تکنیک او را در بازی بالا بردند که همه به دنبال گرفتن تیم ملی برزیل بودند تا بازیکنی مثل اون در تیمشون باشه؛ رونالدو بازیکن افسانه ای که هم در دنیای واقعی بی نظیر بود و هم در دنیای بازی های کامپیوتری. و چقدر باورنکردنی روبرتو کارلوس در سال 97 به بارتز گل زد که سازندگان بازی فوتبال کونامی 1998 فرم اون ضربه کاشته رو در بازی کپی کردند و اونو جزء قابلیت های تکنیکی کارلوس در زدن ضربه آزاد قرار دادند. گلی که هنوز که هنوزه هم دهان فابین بارتز از اون باز مانده هم دهان کسانی که این گل را دیدند. بله، فوتبال برزیل یک قصر باشکوه هست که معماران و سازندگان این قصر برایش زحمت ها کشیده اند و امیدوارم امسال دوباره این بنای باشکوه از زیر خاک سربرآرد و مثل گذشته بدرخشد، برق بزند!
پی نوشت: امسال شاهد حضور تیم ملی کشور عزیزمون در این رقابت ها هستیم. زحماتشون برای حضور در این مسابقات رو ارج می نهیم و برای موفقیت و راه یابی اونها به دور بعد دعا می کنیم.