Shanghai Nights
Shanghai Nights

Shanghai Nights

حافظ شیرین سخن


شعر حافظ همه بیتُ الغزلِ معرفت است

آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش


جناب شمس الدّین محمّد، خواجه حافظ شیرازی یک عارف به تمام معناست که منازل طریقت را یکی یکی گذرانده و به چشمه حقیقت رسیده است. در مدتی که با سخن و شعر ناب او آشنا شدم پی به شخصیت عظیم و اسطوره ای ایشان بردم. شعر او که سراسر معرفت، حکمت، اخلاق و عرفان  است آنچنان با ظرافت و زیبایی خاصّی آمیخته شده که گویی شاعر در زیر سایه درخت طوبی و کنار نهر بهشت آنها را سروده است. و به راستی تنها در چنین خلسه عمیق عرفانی و کمال روح است که انسان می تواند از عنایت الهی برخوردار گشته و چنین اشعاری در اوج زیبایی و صلابت بسراید.

شعر حافظ  یک شبه بر او نازل نشده است. با مطالعه ای که در باب زندگی عارف شیراز داشته ام به این نتیجه رسیدم که او سال ها شاگردی اساتید مختلف را گذرانده و  با شب زنده داری ها در کلاس درس این اساتید، علوم اسلامی و قرآن را به بهترین شکل آموخته است. او یک حافظ حرفه ای قرآن بوده که از غایت عشق می توانسته آن را به چهارده سبک مختلف بخواند. بنابراین او قرآن و سخن حضرت اللّه جلّ جلاله را به خوبی می شناخته و با مطالعۀ گسترده ای که در زمینه علوم ادبی و آثار شاعران گذشته چون فردوسی، خیّام، نظامی و خواجوی کرمانی داشته است توانسته معجونی از ادب و فرهنگ غنی ایران زمین را با کلام هنرمندانه خود بیامیزد و حاصل کار دیوان غزلیاتی شود که پر است از علم و تجربه نیاکان، تاریخ ایران، آموزه های قرآن و آنچه از عرفان اسلامی از عرفا به یادگار به دست او رسیده است. در واقع نبوغ حافظ و دانش فراگیر او در زمینه خداشناسی و استفاده از میراث شعر فارسی در سالهای فروغ غزل فارسی در ایران باعث به ظهور رسیدن اشعاری شده که نه تنها تقلیدی نیست بلکه از هر نظر در اوج بوده و شعر هیچ شاعری توان رقابت با آن را ندارد.

شعر حافظ موسیقی دارد و مانند یک سمفونی است که شاعر در فضای فکر عرشی خود، رهبری ارکستر واژه ها را بر عهده داشته و ملودی و آهنگ حاصل از اجرای این سمفونی باشکوه هرکسی را به تحسین و حیرت وا می دارد. و چه کسی جز حافظ که از هرگونه تعلّق دنیایی آزاد و رهاست و عشق به معبودش را به دور از هر ریا و ناخالصی پرورش داده می تواند در این فضای فکر وارد شود؟


نگرش عارفانۀ مولانا به قیام امام حسین (ع)



زآن طرۀ پر پیچ و خم سهل است اگر بینم ستم

از بند و زنجیرش چه غم آنکس که عیاری کند

حافظ


گـذشـتـن از پوسته دین و رسیدن به لبّ و لبابِ مکتب انبیا، در گرو معرفت والاتر و جان پاکتر و عشق برتر به (هستى آفرین) است.

در مکتب وحى، آنچه بیشترین و بالاترین جایگاه ارزشى را دارد، (عشق به خدا) است. این محبّت، از مـعرفت سرچشمه مى گیرد و آن که خدا را شناخت، در او فانى مى شود و محبّت آن محبوب ازلى و ابـدى، سـلطـان اقـلیـم وجـودش مـى شـود و اوست که فرمان مى راند و عبد، عاشقانه و مشتاقانه اطاعت و امتثال مى کند.

بـعـد عـرفـانـى دیـن، دلدادگـى ویـژه اى اسـت کـه مـیان بنده و خالق پدید مى آید و نتیجه آن، (صـبـر)، (رضـا)، (تسلیم)، (شوق)، (اخلاص)، (یقین)، (اطمینان نفس)، (قرب به حق)، و این گـونـه جلوه هاى مقدس است. در سایه این تجلّى الهى است که بنده، خودى نمى بیند و جز (او) را نمى شناسد و جز (پسند) او را نمى جوید.

عـاشـورا، بـه جـز بـُعـد حـمـاسـى و ظـلم سـتـیـزى و قـیـام بـراى اقـامـه عـدل و قـسط، بعد عرفانى دارد و متعالى ترین درسهاى عرفان ناب را مى آموزد و جز در کربلا و صحنه هاى الهام گرفته از عاشورا ـ کجا مى توان تلفیق حماسه و عرفان را یافت ؟

 بـرخـى از مـؤ لّفـان و مـقـتـل نـویـسـان هم که به حادثه عاشورا پرداخته اند، یا شاعرانى که عـاشـورا را بـه نـظم کشیده اند (همچون عمّان سامانى در گنجینة الاسرار) از بُعد عرفانى به ایـن حـمـاسـه نگریسته اند. پیام عرفانى عاشورا نیز، راه و رسم سلوکِ خداپسندانه و منطبق با (خط پیامبران و امامان)را بیان مى کند و خطّ بطلانى بر عرفان صوفى منشانه ودور بودن از صحنه حق و باطل و عمل به تکلیف اجتماعى است.
ادامه مطلب ...

تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود
فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود

اگر تو ملک جهان را به دست آوردی
مباش غره که ناپایدار خواهد بود

به مال غره چه باشی که یک دو روزی بعد
همه نصیبه میراث خوار خواهد بود

تو را به تخته و تابوت درکشند از تخت
گرت خزانه و لشکر هزار خواهد بود

تو را به کنج لحد سالها بباید خفت
تن تو طعمه هر مور و مار خواهد بود

اگر تو در چمن روزگار همچو گلی
دمیده بر سر خاک تو خار خواهد بود

نیازمندی یاران نداردت سودی 
مگر عمل که تو را باز یار خواهد بود

بسا سوار که آنجا پیاده خواهد شد
بسا پیاده که آنجا سوار خواهد بود

بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد
بسا اسیر که فرمانگذار خواهد بود

بسا امام ریایی و پیشوای بزرگ
که روز حشر و جزا شرمسار خواهد بود

چرا ز حال قیامت دمی نیندیشی
که حال بیخبران سخت زار خواهد بود

بهشت می طلبی، از گنه نپرهیزی؟
بهشت منزل پرهیزگار خواهد بود

گذر ز باطل و مردانه حق پرستی کن
ز حق پرستی بهتر چه کار خواهد بود؟

بساز چاره رفتن که رهروان رفتند
که سعدی از تو سخن یادگار خواهد بود

Jesus of Nazareth


عیسی ناصری

کارگردان: فرانکو زفیرلی

فیلمنامه: آنتونی برجس، دیوید باتلر، سوسو سچی دِآمیکو و فرانکو زفیرلی
بازیگران: رابرت پاول (عیسی ناصری)،
الیویا هاسی (مریم مقدس)، مایکل یورک (یحیی (ع))، آن بانکرُفت (مریم مجدلیه)، جیمز فارنتینو (پطرس)، این مکشین (یهودا اسخریوطی)، کریستوفر پلومر (هرود آنتیپس) و...
محصول ایتالیا و انگلستان | 1977 | 6 ساعت و 30 دقیقه


10/10


فوق العاده است این مینی سریال. عملا میتونه میلیون ها نفر بی دین رو دیندار کنه. کلاس کارگردانی اش خیلی بالاست و خلق فضاهای دراماتیک و تاثیر گذار درون سکانس ها فقط از یه کارگردان ماهر و بزرگ چون فرانکو زفیرلی برمیاد. رابرت پاول انگلیسی در نقش حضرت عیسی عالی ظاهر شده. حضرت عیسی در این فیلم به خاطر بازیگری حرفه ای و ملکوتی رابرت پاول، آنطور که باید به حد کمال رسیده و دیگر فیلم های سینمایی ساخته شده با این مضمون با آن قابل مقایسه نیستند. البته در کنار کارگردانی و بازیگران حرفه ای، موسیقی متن ساخته شده توسط موریس ژار فرانسوی برای سریال یک امتیاز ویژه و استثنایی محسوب می شود. موریس ژار فقید سازنده موسیقی تاثیر گذار فیلم های «دکتر ژیواگو، لورنس عربستان، گذرگاهی به هند و محمد رسول الله (ص)» که برای سه فیلم اول برنده اسکار و برای محمد رسول الله نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین موسیقی متن شد.
به عنوان یک مسلمان خوشحالم که زندگی پیامبر اولوالعزم حضرت عیسی (ع) و بخشی از زندگی حضرت یحیی (ع) رو به صورت تصویری با این درجه کیفی از هر نظر، تماشا کردم. توصیه میشه.

بچۀ هالیوود؛ کتابی قیمتی برای عشاق سینما


هیچوقت اهل کتاب خوندن نبودم. به جز یکی دوتا کتاب تا حالا هیچ کتابی رو تا تهش نخوندم. مجله چرا، مجلات زیادی رو تموم کردم اما کتاب نه! این کتاب «بچۀ هالیوود...» رو اخیرا خریدم و دلم میخواد صدبار از اول تا تهش بخونم. بعضی از بخش هایش را چندبار خوندم. بعضی جاهاش واقعا کیف کردم. ترجمه کتاب کار پرویز دوائی ـه و بسیار دلچسب و روان هست. پرویز دوائی قدیما درباره فیلم ها می نوشته و یه عشق فیلم به تمام معناست. اوایل دهه 50 شمسی به شهر پراگ پایتخت کشور چک سفر کرده و هنوز اونجا زندگی میکنه. از الان دلم میخواد کتاب هایی که ایشون مولف شون بوده رو هم بخونم. خلاصه خوندن «بچۀ هالیوود» شدیدا توصیه میشه!


متن پشت جلد کتاب از قول مترجم:


...ترجمۀ کتابی به اسم اصلی Growing up in Hollywood که رابرت پریش نوشته، که رابرت پریش از بچگی در هالیوود بزرگ شده، که از بچگی توی فیلم ها بازی می کرده، که بعدا شده مونتور فیلم، و بعدا شده کارگردان فیلم، با فیلم هائی مثل دشت ارغوانی، آتش زیرین، فریادکن خطر، سرزمین شگفتی انگیز، به شیوۀ فرانسوی و اینها.
کتابی که به قولی "بهترین دفتر خاطراتی که راجع به شهر سینما نوشته شده" (لوس آنجلس تایمز)، "اثری روشنگر و لذت بخش" (ایروین شا) و "یکی از لذت بخش ترین، فاش کننده ترین و با محبت ترین خاطره ها" (هالیوود ریپورتر) است.

کتاب سه قسمت است به طور کلی: قسمت اول مربوط به خردسالی نویسنده است، از هفت سالگی به بعد، شروع اقامت خانواده اش در هالیوود و شرکت او به عنوان سیاهی لشکر در فیلم ها.
قسمت دوم دوران نوجوانی است، که باز مقداریش مربوط به کار بازیگری اوست، در نقش های ناچیز، و بعد شروع کارش در مونتاژ فیلم.
قسمت سوم خاطرۀ فعالیت های جدی او به عنوان متصدی مونتاژ است، و رسیدن به بالاترین مقام در این حد (و بردن جایزۀ اسکار) و بعد شروع کارگردانی فیلم.

بارزترین جنبۀ این کتاب شرح برخوردها و همکاری نویسنده است با بعضی از مشاهیر سینما، منجمله چارلی چاپلین، رائول والش، رابرت راسن و جان فورد، که در کتاب جای بیشتری دارد، که جان فورد خود به کلی مقولۀ دیگری است...


پی نوشت: فایل pdf کتاب برای دانلود موجود است اما هرگز لذت خواندن کتاب واقعی و لمس ورق های کاغذ رو با کتابخوانی مجازی عوض نکنید!

- از سایت fardabook میتونید تهیه کنید.